چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت به نوکِ خامه…

میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت خوش خرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت…

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامنِ کفن…

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت حیف است طایری چو…

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن…

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت حدیث هول…

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت افشای راز خلوتیان خواست کرد…

ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت آن شمعِ سرگرفته دگر…

شربتی از لبِ لعلش نچشیدیم و بِرَفت رویِ مَه پیکرِ او سیر ندیدیم و برفت گویی از…

ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت وقتِ عزیز…

آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه…