شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در جمعی خانوادگی ، دوستانه یا حتی کاری وارد شدید و افرادی در این جمع با خواندن ابیاتی از حافظ ، سعدی یا مولوی ، قدرت تکلم خود را و قدرت مثال آوری خود را به رخ دیگران میکشند. در این حالت اغلب افراد حاضر در جمع احترام و توجه خاصی به چنین افرادی دارند چراکه فکر میکنند آن ها بسیار اهل مطالعه و دقیق هستند.
حال در این مقاله می خواهیم در شرایط مختلف به شما بگوییم چطور می توانید از اشعار حافظ در جمع های خانوادگی ، دوستان و کاری استفاده کنید که دیگران توجه ویژه ای به شما داشته باشند و شما را یک فرد منحصر به فرد تصور کنند. در زیر شرایطی را مثال می زنیم و به نسبت هر شرایط ابیاتی را از حافظ میگوییم که میتوانید از آن استفاده کنید.
مثال از توکل به خدا و خود را به خدا سپردن
گاهی پیش می آید حرف از این زده می شود که ما در شرایطی استرس می گیریم و ترس همه وجودمان را فرامیگیرد ، یا اینکه احساس بی پشتوانگی میکنیم . در چنین شرایطی شما می توانید در زیل صحبت ها و نصیحت هایی که میکنید بگویید حافظ در همین راستا میگوید :
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی ، حکم آنچه تو فرمایی
مثال در مواجهه با شرایطی که میخواهیم دوستی را دلداری دهیم
این مورد بسیار زیاد اتفاق می افتد که میخواهیم دوستی را بخاطر مشکلاتی که برایش پیش آمده دلداری دهیم و نوید روز های خوب را به او بدهیم و بگوییم که غم این ایام را نخورد در این حالت می توانیم از ابیات زیر استفاده کنیم :
یوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان، غم مَخُور
کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
یا بیت زیر :
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
مثال از مواجهه با دوستی که انتظار توجه و محبت از او داریم
گاهی دوست داریم فردی خاص نگاه ویژه ای به ما داشته باشد ، چراکه او را از ته قلب دوست داریم و توقع داریم او نیز با ما اینچنین باشد ، حالا این فرد می تواند همسر ، دوست ، یا هر کس دیگری باشد . حال به جای اینکه با او چنین رفتار کنیم که تو بی توجه به من هستی می توانیم به او بگوییم :
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی
باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند
مثال از کمک کردن خدا و اهل بیت
شاید این صحبت پیش آمده باشد که خدا ما را نمیبیند ، اهل بیت دعا های ما را پاسخ نمی دهند ، در این موقعیت بهتر است به این اشاره کنید که شما باید در راه خدا و اهل بیت قدم بذارید و از آنها بخواهید که کمکتان کنند بعد این شعر حافظ را برایشان بخوانید :
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود ، همت شحنه نجف
مثال از مواجهه با رفقای بی معرفت
گاهی برایمان پیش آمده که به دیدار رفقایی می رویم که مدت هاست خبری از آنها نیست ، نه تماسی گرفته اند نه پیگیر احوال ما شده اند میتوانیم در این حالت به جای اینکه از آنها انتقاد کنیم که چقدر بی معرفت هستی ، برایشان این بیت از حافظ را بخوانیم که می گوید :
بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق
اهلِ نظر معامله با آشنا کنند
مثال از زمانی که بگوییم باید حرف کسی را که 4 تا پیرهن بیشتر پاره کرده گوش داد
زمانی در جمع های خانوادگی صحبتی به میان می آید و فردی که تجربه بیشتر دارد نظری مخالف نظر افراد کم تجربه دارد ، در این جا می توانیم این بیت معروف حافظ را بخوانیم که حافظ می گوید:
به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بیخبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزلها
در این بیت حافظ میگوید حتی سجاده نماز خودت را با شراب رنگین اگر پیر مغان (کنایه به فردی که با تجربه است دارد) به تو میگوید چرا که او این مسیر را رفته و از انتهای آن با خبر است.
در مواجهه با فرد ریاکار که ظاهر دین برایش از باطن آن مهم تر است
شاید در جمعی نشسته باشیم که درباره فردی که ظاهر الصلاح است صحبتی به میان آمده باشد ، که او اهل نماز و روزه و … است ولی مثلا در دل خود به این چیز ها اعتقادی ندارد. در این جا میتوانیم ابیات زیر را بخوانیم که حافظ می گوید :
مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
یا بیت زیر :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
در قسمت کامنت ها شما به ما بگویید در چه موقعیت های دیگری قرار گرفته اید تا ما به تناسب آن شعر زیبایی از حافظ را به شما پیشنهاد دهیم!